روز جشن شکوفه ها
سلام به همگی
روز دوشنبه و چهارشنبه هفته پیش روز جشن شکوفه های در مدرسه من بود. اخه من دارم میرم کلاس اول دبستان .
روز دوشنبه با معلم خودم اشنا شدم . ما سه تا کلاس اول داریم . اسم خانم معلم من خانم بنایی بود. روز چهارشنبه ما برنامه ویژه داشتیم . یک خانم برای ما برنامه اجرا کرد و کلی خندیدیم ، دست زدیم، جیغ و هورا کشیدیم .. خیلی خوش گذشت .. همه این دو روز رو با مامانم گذروندم .. روز چهارشنبه بعد از جشن رفتم به مهد کودکم .... من دیدم که یکی از دوستام که اونم باید بیاد مدرسه من ، توی مهد است .. بهش گفتم چرا تو به جشن نیومدی؟ دوستم گفت : چون مامانم نتونست مرخصی بگیره ... وقتی که من داشتم در مورد اون روز صحبت میکردم دوستم گریه اش گرفته بود..من ناراحت شدم و برای مامانم تعریف کردم .مامانم گفت مهسا اگر میدونستیم به مامان دوستت تلفن میزدیم و اون رو هم خودمون میبردیم جشن .
من کلاسم رو از نزدیک دیدم و عکس هم گرفتم . روز خوبی بود. چند تا از عکسهام رو هم میذارم .. من از فردا میرم کلاس اول .خیلی خوشحالم .
بابام هم میگه قیافه من رو هم باید فردا بعد از سه روز تعطیلی برم سرکار بذار !!!!!! فکر کنم بابام اینجوریه :